loading...

آئین مستان

متن روضه ششم محرم,روضه ششم محرم,متن مداحی ششم محرم,مداحی ششم محرم,متن روضه قاسم بن حسن,روضه قاسم بن حسن,قاسم بن حسن,,متن مداحی قاسم بن حسن,مداحی قاسم بن حسن,

آخرین ارسال های انجمن
عنوان پاسخ بازدید توسط
مقتل امام حسن عسکری علیه‌السّلام ‌ 7 2234 aboozar
مقتل امام رضا علیه‌السّلام 9 1745 aboozar
مقتل امام حسن مجتبی علیه‌السّلام 9 1292 aboozar
اهانت مرد شامی به امام حسن مجتبی (ع) 0 696 aboozar
مواعظ مهم امام حسن مجتبی (علیه السلام) در ساعات پایانی عمر 0 633 aboozar
متن مقتل ---- زیارت جابر بن عبدالله انصاری در روز اربعین 0 608 aboozar
عسکری صحیح است یا عسگری؟ 0 3494 aboozar
متن مقتل حضرت رقیه (س) 1 6710 aboozar
خطبه زین العابدین (علیه السلام) در کوفه 0 2844 aboozar
متن مقتل امام سجاد (علیه السلام) 3 3816 aboozar
حاج محمدباقر منصوری مداح اهل بیت (ع) درگذشت. 0 3241 aboozar
نیازها و بایدهای هیئت داری در کلام رهبری 10 3569 aboozar
کلاس مداحی حاج میثم مطیعی برای نوجوانان 0 4141 aboozar
احادیث درمورد ایام عزاداری 1 3678 aboozar
متن مقتل معتبر حضرت زهرا (س) 9 7262 aboozar
چرا نام پدر میثم مطیعی در لیست ترور منافقین قرار گرفت؟ 0 4952 aboozar
حاج غلامرضا سازگار:دوست دارم درحال ذکر اباعبدالله الحسین(ع) از دنیا بروم 0 5894 aboozar
توصیه خواندنی امام حسن عسکری (علیه السلام) به شیعیان 0 4371 aboozar
کتاب مقتلی که دکتر میثم مطیعی در حال ترجمه آن است 0 5539 aboozar
دعای پایان ماه صفر 0 4181 aboozar
خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 356 زمان : نظرات (0)

 

برا دفاع، از این حرم
عمو حسین، بذار برم
درسته من علی نمیشم
ولی می‌خوام وظیفمو ادا کنم
بذار برم که جون ناقابلمو
برات فدا کنم
تو اذن میدون به من بده
زره نمی‌خوام کفن بده
اجازه‌ی نبرد تن به تن بده
ببین چه می‌کنم
به یاد رزم برادرت
بزار به میدون بزنم برابرت
بابام حسن، رسیده که
ببیندم، تو معرکه
جاریه اشکم از نگاهم
که لحظه‌ی به آرزوم رسیدنه
منم که توی قلب میدون رجزم
انا بن الحسنه
سرم فدای امام من
یه جمله ختم کلام من
که جون دادن برات میشه به کام من
شیرین تر از عسل
به یاد رزم برادرت
بزار به میدون بزنم برابرت
من اسمتو، زدم صدا
دارم میرم، عمو بیا
عمو بیا بالاسرم تا
تموم شه آخرین نفس با دیدنت
چه خوبه باشه وقت جون دادن من
سرم به دامنت
شهادت عمر دوبارمه
فدات شدن افتخارمه
به زیر سم مرکبا شعارمه
فداک یا حسین
به یاد رزم برادرت
بزار به میدون بزنم برابرت

 

 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 301 زمان : نظرات (0)

 

شب‌های جمعه حال تو یک جور دیگر است

حال و هوات ، از همه اوقات بهتر است

مگه چه خبر میشه شب‌های جمعه؟!

شب‌های جمعه ، کربُبَلا ظرف سینه‌ات

لبریز بوی سیب و پر از عطر مادر است

مادر کجایی این شب جمعه .. مادر به داد ما برس .. چقدر زیبا شما به ما یاد دادید باید چه کنیم ، فرمودید:

مرحوم حقیقت رفت داخل حرم ، عرض کرد بی‌بی یعنی ما باید مهمان تو باشیم و گرسنه باشیم !؟ اینقدر آبرو داشت که بره شکایت کنه ، من با خودم گفتم منِ بیچاره کجا برم ؟! به کی بگم ؟!

درد من خیلی سنگین‌تره ، آقا شکمم رو سیر کرده ولی روحم گرسنه هست .. جانم تشنه‌ی توئه حسین جانم ، جان علی اکبرت یه نگاهی ..

بیا راضی نشو مهمونات گرسنه و تشنه باشن حسین جانم .. گرسنه‌ی فهم و معرفتت هستم آقا جانم ..

تا کی همینجوری بیام و برم .. آخه می‌خوام دورت بگردم .. حسین ..

قربونتون برم ، شماها که می‌دونم چقدر مارو دوست دارید ..

نفسهای آخر حسن ابن علی هست فرمود زینب جان بگو بچه‌هام بیان یکی یکی وداع کنن ، هشت، نه تا بچه های امام حسن توی کربلا فدایی عمو شدند علاوه بر حضرت قاسم ، حضرت عبدالله علیهماالسلام ..

خانوم زینب دید نوبت رسید به قاسم

حضرت قاسم سه سالشه .. قاسمُ چسبوند به سینه‌ش ، پدر و پسر توی آغوش هم ... یه چیزایی زمزمه می‌کنه کنار گوش قاسم ، قاسم هم عرض می‌کنه سمعاً و طاعتا ..

خیلی طولانی شد ، زینب سلام الله جلو آمد گفت حسن جان انگار قاسم رو یه جور دیگه دوستش داری توی بچه‌هات ؟!

فرمود آری زینب جان .. توی کربلا یه بلایی سر این بچه‌م میارن ، اون بلا فقط سر حسین میاد ..

عرضم اینجاست ، خانوم زینب سوال کرد حسن جان . هست زیر این آسمون کسی که شما به اندازه قاسم دوستش داشته باشی ؟!

فرمود بله زینب جان هست ..

حضرت زینب فرمود داداش ، اون خوشبخت باسعادت کیه که شما اندازه قاسم دوستش داری ؟!

فرمود هرکسی برای حسینم گریه کنه من اندازه قاسمم دوستش دارم ..

امام حسن ، ببین قاسمات امشب دارن برای حسین گریه میکنند .. آقا بخدا وقتی دیگه نمونده ، کار همه مارو یه کاسه کن ..

یه نگاه کردی زهیر رو گرفتی، یه نگاه کردی حر رو گرفتی، یه نگاه کردی وهب مسیحی رو گرفتی ، یه عمر باباهامون رو درست نمیشناختیم ، لفظ حسین رو درست نمیتونستیم بگیم .. مادرامون کیف میکردن ، میگفتن بچه‌م زبون باز کرده .. به بابام می‌گفت نگاه کن ببین چه جور بچه‌م داره حسین حسین می‌کنه ..

 

آقا امام صادق فرمودند: هرجا مجلس امام حسین برقرار میشه دوستان ما دور هم می‌نشینند ، برای جد غریب ما گریه میکنند ، مجلس می‌گیرند ، وقتی روضه خوان شروع می‌کنه به روضه خوندن ، روح مادرم زهرا میاد توی مجلس بالاسر عزاداران به پرواز درمیاد ، وقتی روضه خون شروع می‌کنه به روضه خوندن قلب مادرم پاره میشه .. میخواد گریه کنه ولی مادرم به عزادارها احترام میذاره می‌فرماید اول شما تا شما گریه نکنید ..

لذا امام صادق به یکی از دوستانشون فرمود میخوای مادر ما زهرارو یاری کنی ؟! عرض کرد آقاجان مگه میشه ؟! زمانه بین من و مادر شما فاصله انداخته . فرمود نه؛ اگر میخوای مادرمُ خوشحال کنی هرچی میتونی برای حسین گریه کن ..

جان ابی عبدالله ساکت نباش حس کن کربلایی ، شب ششم تموم شد، چهار روز دیگه مونده دهه محرم امسال هم تموم بشه ها ..

آی ملائکه به ما غبطه بخورید ، ما توی مجلس روضه شاه سرجدای عالم حضرت اباعبدالله نشستیم ، داریم میگیم حسین ..

این صدارو رها کن ، مرهم بذار رو زخم دل مادر سادات ، حسین ..

واله و مست سوی معرکه عازم شده است

به لفظ نگاه نکنیا... این دولت مقدسه مستیشون با همه عالم فرق می‌کنه .. همه چیزشون با همه عالم فرق می‌کنه ، اونقدر مست که بند نعلینش رو نبسته .. تا عمو اجازه داد پرید پشت زین ..

واله و مست ، سوی معرکه عازم شده است

رفتنش بدرقه با اشک محارم شده است

خانومای حرم ابی عبدالله به قد و بالای قاسم نگاه میکنند ، پاش به رکاب نمی‌رسه ..

از مقامات این آقا یکیش اینه ..

او به دست ولی‌الله ، معمم گشته

قطب علمیِ دو صد مرجعُ عالم شده است

عمامه رو بست ، تحت‌الحنک عمامه رو آورد رویِ صورت قاسم ، عزیز دلم چشمت میزنن ..صورت حسن رو در صورت تو میبینن ، سوار بر اسب  نه زره پیدا شد به اندازه‌ش ، نه کلاهخود پیدا شد به اندازه‌ش... پاهای مبارکش به رکاب نمی‌رسه ..

هِی زد به اسب ..

ان شالله امام حسن صدقه سر حضرت قاسم مهمون نوازی کنه ، یه ذره معرفتش رو به ما بچشونه ، ما بفهمیم با کی طرف هستیم ..

مرگ بازیچه‌ی دست همه اولاد علی‌ست

اومد توی میدان ، امیری حسین و نعم الامیر ..

روی زین نشست رفت توی میدان ، ابن سعد ملعون صدا زد کسی نیست جواب این جوون‌رو بده !؟‌ هیچکس جرأت نمی‌کرد جلو بره ..

ازرق شامی یه گوشه ایستاده از شجاعان عربِ، ازرق شامی کسی بود که تا اون لحظه هنوز زره به تن نکرده بود و می‌گفت این جنگ جنگی نیست که من بخوام خودنمایی کنم ، اینقدر مدعی بود . عمر سعد خطاب به ازرق گفت توأم که وایسادی ! تعریف شجاعت و رزم تورو زیاد کردن ، زیاد شجاعتتو شنیدیم ، چیزی ندیدیم ازت هنوز ! بهش برخورد ..

پسرشو فرستاد گفت برو سر این جوون رو بردار بیار ..

ملعون پسر اولشُ فرستاد ، پسر اول اومد توی میدان ، حضرت قاسم دست آموخته و پرورش یافته‌ی قمر بنی هاشم ..

عباس داره نگاه می‌کنه ، ببینم چیکار می‌کنی قاسم ..

آمد جلو، حضرت قاسم یه جوری با اسب مانور داد تا دشمن اومد بیاد به خودش بپیچه ببینه چه خبره یکدفعه کلاهخود از سرش افتاد ، آقای ما قاسم ابن الحسن دستارو پیچید به موهاش ، دشمن‌رو با اسب میکشید ... بلند کرد و به زمین کوبید و درجا به درک واصلش کرد .

ازرق شامی داره نگاه می‌کنه دید کار پسر اول تموم شد ، نگاه به پسر دوم کرد گفت برو سر این جوون‌رو بردار بیار که داغ به دل ما گذاشت ..

آقا قاسم ابن الحسن از اسب پیاده شد ، شمشیر گران قیمتی داشت پسر اول .. شمشیر رو برداشت ، این خیلی توهینه توی عرب ، دشمن رو کشت و شمشیرشو برداشت گرفت به دست ..

برادر دوم اومد گفت چه کردی ، داغ به دل بابام گذاشتی ، داغ به دل بابات میذارم ، شمشیر داداشم توی دست توئه ، تا آمد به خودش بپیچه حضرت نیزه رو برداشت به پهلوش زد ، درجا افتاد . برادر دوم به درک واصل شد .. برادر سوم آمد به درک واصل شد .. چهارمین پسرش رو فرستاد ، گفت اومدم انتقام هر سه برادرم رو بگیرم ازت .

حضرت قاسم فرمود : برادرانت جلوی در جهنم منتظرت هستند ، الان میفرستم تو هم بری کنار برادرانت .. هفتا از بچه های ازرق ملعونُ به درک واصل کرد ..

خوده ازرق رفت زره پوشید اومد ، گفت اومدم انتقام بچه هامو بگیرم .. الحمدلله خدا دشمنان اهلبیت رو ، دشمنان شیعه رو از احمق‌ها آفریده ، حضرت بهش فرمود :

تو میخوای انتقام بگیری ؟! تو اومدی بجنگی با من؟! تویی که هنوز زین اسبتُ کامل نبستی؟! تو چه رزمنده ای هستی ؟!

برگشت تا نگاه کنه ، حضرت یه جوری از وسط نصفش کرد .. دوست و دشمن تکبیر گفتند .. هم لشکر آقا اباعبدالله ، هم لشکر دشمن ..

یه چرخی زد توی میدان ، برگشت سمت خیمه ، رفت پیش عمو عباس ، عرض کرد عمو جان ، خیلی تشنم شده ..

آقا قمر بنی هاشم فرمودند عزیز دلم ، صبر کن ، می‌دونی که آخه .. منو خجالت نده ..

نمی‌دونم از کجا خبردار شدند وقتی دوباره قاسم ابن الحسن رفت میدون یکی داد زد : اومد داماد حسین ..

همه جا داماد رو گلبارون میکنند ..

دیدند تن به تن حریف نیستند ، دوره‌ش کردند ، هرکسی از یه طرف یه سنگی پرت می‌کنه ، کاشکی شماها بودید سر آقامون گل میریختید ، قربون قد و بالات برم ، داماد خوشگل حسین ..

این دوتا حرف داره :

یکیش اینه که کاش بودیم کربلا روی سر تو عزیز زهرا گل میریختیم

یه حرف دیگه اینه رفقا ، قاسم رو والله وقتی ابی‌عبدالله بلندش کرد از بین انگشتان حسین ..

دوبیت و التماس دعا .. همه کینه‌هاشون از جنگ جمل رو خالی کردن .. همه‌ی کینه هاشون از علی‌رو سر قاسم خالی کردند ..

خواست یکبار دگر نام عمو را ببرد

نیزه ای در وسط سینه مزاحم شده است

یا فاطمه الزهرا بی بی جان خاک به دهنم شما ببخشید ، می‌خوام روضه بخونم میترسم قلب شما جریحه دار بشه ..

خواست یکبار دگر نام عمو را ببرد

نیزه ای در وسط سینه مزاحم شده است

یک نفر قصد نموده که سرش را بِبَرد

آه که موقع تقسیم غنائم شده است

ای حسین ..

 

 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 470 زمان : نظرات (0)

 

من برایت پدرم پس تو برایم پسری

چه مبارک پسری و چه مبارک پدری

یاد شب هایِ مناجات حسن می افتم

می وزد از سر زلف تو نسیم سحری

همه گشتیم ولی نیست به اندازه ی تو

نه کلاه خوودی و نه یک زره ای نه سپری

من از آنجا که به موسایی ات ایمان دارم

می فرستم به سوی قوم تو را یک نفری

بی سبب نیست حرم پشت سرت راه افتاد

نیست ممکن بروی و دل ما را نبری

قاسمم را به روی زین بگذار عبّاسم

قمری را به روی دست گرفته قمری

نوعروست که نشد موی تو را شانه کند

عاقبت گیسویت افتاد به دست دگری

تو خودت قاسمی و سر زده تقسیم شدی

دو هجا بودی و حالا دو هجا بیشتری

بند بند تو که پاشید خودم فهمیدم

از روی قامت تو رد شده هر رهگذری

جا به جا می شود این دنده تکانت بدهم

وای عجب درد سری وای عجب درد سری

پاگشای قاسم داماد ، پای نیزه بود

لاجرم گلبانگ تبریکش ، صدای نیزه بود

سنگ‌ها کِل میکشند و نعل‌ها دف میزنند

این عروسی ، سر گرفت اما دعای نیزه بود

جای‌سالم‌در تن‌این‌ شاخه‌ی شمشاد نیست

هر کجایی را عمو بوسید ، جای نیزه بود

از فرس افتاد‌قاسم ، استخوانش خرد شد

باعثش هم ضربه های بی هوای نیزه بود

آن‌بلایی‌که عظیم‌‌ست‌ُ عظیم‌‌ستُ عظیم

هم بلای نعل بود و هم بلای نیزه بود

وقت رفتن یک سرُ گردن زنیزه داشت کم

وقت برگشتن قد قاسم دوتای نیزه بود

نو عروس خیمه ها در لا به لای سلسله

تازه داماد حرم هم ، لا به لای نیزه بود

 

 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 538 زمان : نظرات (0)

عمو در عشقت شدم حل تا

معمّای عشق و حل کردم

منو وقتی که بغل کردی

 بهشتو انگار بغل کردم

بهت قول دادم که پات باشم

به قولم آیا عمل کردم؟

زره اندازه‌م نبود اما

 باز خداروشکر که کفن دارم

خداروشکر که نشونت دادم

 تو جسمم روح حسن دارم

گفتی به عمه ببین قاسمو

شبیه حسن بسته عمامه‌شو

عمه می‌گفت خوش‌به‌حالش خدا

نوشته شهیدِ حسین نامشو

به عشقت اسیرم، برا تو میمیرم

 سرم رو خاکه، فدا میکنم

تموم وجودم رو نذر تو کردم

 منم مثل بابام کرم میکنم

عموی غریبم.......

عمو از عشقت شدم آباد

غریبیت اما خرابم کرد

به دست باد رفته گلبرگم

 غمت شد آتش گلابم کرد

رسیدی بالا سرم وقتی

 سم مرکب آسیابم کرد

رد ششیر رو تنم افتاد

ردّ نَعلا روی لبم افتاد

همین که افتادم از مرکب

تو حرم عمه زینبم افتاد

دیدی شکسته شده پهلوهام

حالا یه‌کمی مثل مادر شدم

مثِ عسل بس که کش اومدم

حالا تازه هم‌ قد اکبر شدم

پر از آه و ناله‌م، بَده خیلی حالم

 دارم مادرم رو صدا میزنم

تَرَک خورده شیشه‌م، جلو قوم و خویشم

مث مرغ پرکنده پا میزنم

عموی غریبم.......


خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 808 زمان : نظرات (0)

به اذن تو شمشیر می کشم

جمل را به تصویر می کشم

به یاد شمشیر دو دم

دما دم تکبیر می کشم

إن تنکرونی فأنا ابن الحسنِ

سِبطُ النَّبیِّ المُصطفی المؤتَمَن

من کشته‌ تیغ نگاه حسین

عالم همه کشتۀ‌ شمشیر من

حسین آبروی من و حسین آرزوی من و

حسین زندگی من و عموی من

انا بن الحسن سیف الحسن

که جوشن نمی پوشم به تن

شهیدم از حب الحسین

بریزید خونم بر کفن

کسی فتا نیست بجز جد من

حریف این قوم منم تن به تن

ازرق بیا که اجلت آمده

ان تنکرونی فانا ابن الحسن

منم ذوالفقار حسین منم یادگار حسن

اگر پهلوانی بیا به سوی من

إن تنکرونی فأنا ابن الحسنِ

سِبطُ النَّبیِّ المُصطفی المؤتَمَن

من کشته‌ تیغ نگاه حسین

عالم همه کشته‌ شمشیر من

حسین آبروی من و حسین آرزوی من و

حسین زندگی من و عموی من

منم مرد میدان حسین

کفن پوش مردان حسین

غباری به دامان حسین

دو عالم به قربان حسین

بمیرید زیر تیغ من

ببینید طوفان حسین

امیدم این است جان دهم

به روی دستان حسین

نبوده ام پیش عمویم یتیم

ان تقتلونی و انا ابن الکریم

من تشنه ام تشنۀ آن تشنه‌ای

که وعده داده به بلای عظیم

اگر دست و پا بزنم، عمو را صدا بزنم

به این بغض وا شده در گلوی من

حسین آبروی من و حسین آرزوی من و

حسین زندگی من و عموی من

ان تنکرونی فانا ابن الحسن

سبط النبی المصطفی و الموتمن

من کشتۀ‌ تیغ نگاه حسین

عالم همه کشتۀ شمشیر من

حسین آبروی من و حسین آرزوی من و

حسین زندگی من و عموی من

 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 408 زمان : نظرات (1)

اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ [اَبَداً] ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ...

چطور باورم شه، چه قَدِّ رشیدی

زیر نعل اسبا، چه قَدّی کشیدی

حسن شد کفن، تن قطعه قطعت، توی خاک و خون

رو سرت، پیکرت، با هرچی که داشتند زدند بی امون

پا نکش، رو زمین، تنت رویِ دستم شده نیمه جون

وای..، غَمِ مادرم، شده پهلویِ تو برام روضه خون

چکمه اش را که از گلو برداشت

دشت را ناله ی عمو برداشت

نیزه را قاتل از تنش بعد از

سیزده ضرب،زیر و رو برداشت

پنجه ای آمده گلو بکشد

بعد هم جنگ شد، که سو برداشت

تا می آید حسین، وَ گریه کند

زدنش ناله ی عمو بکشد

او یتیم است مبهم اش نکنید

زیر این نعل ها کَمَش نکنید

آه ای نیزه ها میان حرم

مادرش هست دَرهَمش نکنید

نه به لبخند و گریه، لب وا کرد

جای دو نعل روی لبها بود

جای دو نعل، نعل بعدی خورد

حفره هایی به سینه پیدا بود

روی دوش عمو که جاشده بود

قسمتی بر زمین رها شده بود

تیغ از لابلای او می ریخت

چون حصیری که نخ نما شده بود

نیمه جان بود و اندکی حس داشت

کاکُلَش را گرفت،ناکِس داشت

می کشید و به پشت می چرخاند

ناله دیگر نبود، خِس خِس داشت

نفسش بین دنده ها مانده

سیزده جای رد پا مانده

سر و کِتفش بروی کِتف حسین

وای پایش به خاک جا مانده

ریختن سرش،یکی موهاش رو گرفت،یکی نیزه میزد به گلوش...

چگونه جسم تو را تا به خیمه ها ببرم

تو تکه تکه ای باید جدا جدا ببرم

نشسته ام به کنارِ تن تو گریه کنم

به فکرِ رفتنم، آخر چه سان تو را ببرم؟

مرا که داغ علی اکبرم زمین زده است

نمی شود که تنت را بروی پا ببرم

برای این که دگر خُردتر از این نشوی

تن شکسته ات از زیر دست  وپا ببرم

یتیم بودی این ها زودتر نوازشت کردند

بزودی این خبرت را به مجتبی ببرم

چکار می کنی اینجا به زیر پای نعل

عمو رسیده کنارم بیا بیا ببرم

اگر میخوای امشب تذکره ی کربلا رو برات امضا کنن...یا امام حسن! ای سفره دارِ عالم،ببین نوکرات نشستن برا پسرت امشب اومدن گریه کنند...این دستات رو بیار بالا...زن و مرد صدا بزنند:حسین

 

تعداد صفحات : 5

درباره ما
Profile Pic
وبلاگ آئین مستان مرجع اشعار مذهبی، متن مداحی همراه باسبک، دانلود مداحی، آموزش مداحی، کتاب های مقتل و کتاب های آموزش مداحی می باشد. .::::::::.هر گونه كپی برداری از مطالب این سایت با ذكر صلوات برای فرج امام زمان (عج) بلامانع می باشد.::::::::. *****شما هم می توانید با تایپ اشعار مذهبی و متن روضه ها و ارسال آن از طریق سه روش: 1- عضویت در سایت و ثبت نام در انجمن 2- ارسال به ایمیل 3- درج آنها در قسمت نظرات اسم خودتان را در زمره خادمین ائمه اطهار علیهم السلام ثبت نمایید.*****
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 3320
  • کل نظرات : 204
  • افراد آنلاین : 84
  • تعداد اعضا : 346
  • آی پی امروز : 152
  • آی پی دیروز : 484
  • بازدید امروز : 309
  • باردید دیروز : 5,239
  • گوگل امروز : 7
  • گوگل دیروز : 15
  • بازدید هفته : 20,722
  • بازدید ماه : 101,342
  • بازدید سال : 1,311,266
  • بازدید کلی : 19,817,094